یادش بخیر...
-تو مدرسه وقتی لیوان نداشتیم مامور آبخوری نمیذاشت آب بخوریم.
-خانم بهداشت لای موهامونو با دوتا خط کش نگاه میکرد.
-صفحه های سمت چپ دفترمونو بیشتر از صفحه های سمت راست دوست داشتیم.
-مداد سیاهمون زودتر از مداد گلی کوچک میشد.
-برای اینکه مدادامون دیرتر تموم بشه سرشو نخودی میتراشیدیم.
-ویرگول و نقطه مشقامونو با قرمز میذاشتیم.
-وقت معلم میدید آمادگی دیکته نداریم،دیکته پای تخته ای میگرفت.
-سر اینکه کی کتابشو بده به معلم دعوا میکردیم.
-سر نیمکت نشستن نوبتی بود.
وقتی دیکته شب مینوشتیم،مامان غلطامونو میگفت تا20بگیریم.
-هر ده تا مهری که معلم به دفترمون میزد،یک ستاره جایزه داشت.
-به دفترامون عکس برگردون میچسبوندیم.
-نزدیکترین سوپر نزدیک مدرسه همیشه شلوغ بود.
-هیچوقت خوراکی هامونو به هم تعارف نمیکردیم.
- یک روز تو برنامه هفتگیمون اینجوری بود:ورزش/ورزش/هنر/هنر
-زنگ ورزش اسباب بازی میبردیم مدرسه.
-وقتی مامان میومد مدرسه تا با معلم حرف بزنه استرس میگرفتیم.
-معلم به مامان میگفت واسمون جایزه بیاره بعد اونو جلو همه بچه ها بهمون میداد و میگفت فرشته مهربون داده.
- اسم غایبینو رو تخته مینوشتیم.
-مبصر جلو اسم خوبان ستاره میذاشت و جلو اسم بدان ضربدر.
- تخته پاکن رو خیس میکردیم و تخته رو پاک میکردیم،وقتی خشک میشد تخته کثیف ترمیشد.
نظرات شما عزیزان:
و در باره ی اون اجازه که خواسته بودین:
خیلی خوشحالم که اینکارو میکنید و ممنون از لطفتون ولی این سخنان که ماله من نیست و حتما کسانی که این سخنان رو گفته اند بسیار خوشحال می شوند که به سخنانشان اهمیت داده شه تا همگان ببینند.
پس شما میتونید اینکارو انجام بدید و اجازه هم نمیخواد.
راستی چشم بازم داستان میذارم.
ببخشید اگه زیاد حرف زدم.
.gif)
بای
ممنونم که سر زدین و مطالب رو خوندید و نظر دادین. بازم سر بزنید.
موفق باشید
.gif)
.gif)
خوبی؟
من نویسنده ی وبلاگ پاتوق دختر پسرا هستم.اگه میشه یه جور خاص من رو لینک کنین!
مرسی
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
خیلی لذت بردم ممنون از فعالیت خوبت.
ممنون که مطالب وبلاگ رو مطالعه کردی و نظر دادی.
موفق باشی
مر30 که به وبم سر زدی
راستی چقدر این مطلبت جالب بود.منو برد به اون دوران.خیلی خوشم اومد
کلا مطالبت باحالن عزیزم
.gif)